English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3204 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
One must uphold ones dignity. U احترام هر کسی دست خودش است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
be your own worst enemy <idiom> U از ماست که بر ماست [کسی که به دست خودش برای خودش دردسر می تراشد.]
he pays his own money U نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
herself U خودش
himself U خودش
itself U خودش
in his own similitude U بصورت خودش
it tells its own tale U از خودش پیداست
on/upon one's head <idiom> U برای خودش
to his own profit U بفایده خودش
herself U خود ان زن خودش را
in his own similitude U مانند خودش
number one <idiom> U برای دل خودش
in his own name U به اسم خودش
in his own hand writing U بخط خودش
in his own name U بخاطر خودش
It is her all right. U خود خودش است
vicarious saccifice U خودش به جای دیگران
She pressed the child to her side. U بچه را به خودش چسباند
He shot himself. U او به خودش شلیک کرد.
his hat cover his fanily U خودش است و کلاهش
There he is in the flesh. there he is as large as life. U خودش حی وحاضر است
he pays his own money U پولش را خودش میدهد
He is behind it . He is at the bottom of it. U زیر سر خودش است
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
his own car [car of his own] U خودروی خودش [مرد]
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
It is the work of her enemies . U کار دست خودش داد
She looks after number one . she does herself well . نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
He fouled his reputation . U گند زد به آبرو ؟ حیثیت خودش
He lowered himself in the esteem of his friends. U خودش را از چشم دوستانش انداخت
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
She only thinks of her self . she is self – centered. U فقط بفکر خودش است
all his g.are swans U غازهای خودش همه غوهستند
It is a gain . U اینهم خودش غنیمت است
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
He was quite a fellow in his day. U زمانی برای خودش آدمی بود
it pulls its weight U نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
autoinoculation U تلقیح کسی با مایه بدن خودش
She fabricates them. she makes them up . U اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
honor U احترام
curtseying U احترام
curtsey U احترام
curtsied U احترام
ennoblement U احترام
worshipless U بی احترام
reverentially U با احترام
reverently U با احترام
tribute U احترام
tributes U احترام
curtsying U احترام
respectfulness U احترام
disrespectable U بی احترام
honourableness U احترام
curtsy U احترام
reveres U احترام
respectability U احترام
regarded U احترام
regards U احترام
greetings U احترام
revere U احترام
revered U احترام
curtsies U احترام
regard U احترام
reverence U احترام
obeisances U احترام
greeting U احترام
obeisance U احترام
revering U احترام
He went underground to avoid arrest. U او [مرد] خودش را غایم کرد تا دستگیرش نکنند.
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
get what's coming to one <idiom> U هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
fricandeau U گوشت گوساله سرخ کرده درروغن خودش
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
He did away with himself . U کلک خودش را کند ( خود کشی کرد )
breezes U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
He's back to his usual self. U او [مرد ] دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
He is afraid of his own shadow. ازسایه خودش می ترسد . [خیلی ترسو است.]
breezed U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
prime U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
primed U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
breezing U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breeze U تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
autogamous U مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
primes U عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
respects U مراجعه احترام
greeting U احترام کننده
respects U احترام گذاشتن به
worshipful U شایسته احترام
venerator U احترام کننده
venerableness U احترام ارجمندی
greetings U احترام کننده
to the color U شیپور احترام
to look up U احترام گذرادن
to hold in respect U احترام گزاردن به
to hold in respect U احترام کردن
deference U تمکین احترام
venerability U احترام ارجمندی
respect U احترام گذاشتن به
respect U مراجعه احترام
honours U احترام کردن به
veneration U احترام نیایش
deferential U از روی احترام
look up to <idiom> U احترام گذاشتن به
reverence U احترام گذاردن
irrespective U احترام نگذار
respectful U پر احترام ابرومند
honored U احترام کردن به
honoring U احترام کردن به
honors U احترام کردن به
respectable U قابل احترام
honour U احترام کردن به
honoured U احترام کردن به
As a mark of respect ( esteem) . U بعلامت احترام
honouring U احترام کردن به
guard of honor U گارد احترام
salutes U احترام گذاشتن
salute U احترام نظامی
salute U احترام گذاشتن
hand salute U احترام با دست
hold in respect U احترام گذاشتن به
saluting U احترام گذاشتن
saluting U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
saluted U احترام گذاشتن
in deference to U به پاس احترام
honor U احترام کردن به
self respect U احترام بخود
irreverence U عدم احترام
self esteem U احترام بنفس
salutes U احترام نظامی
piping the side U احترام با سوت
homage U ادای احترام
automatic U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
give someone enough rope and they will hang themself <idiom> U به کسی طناب بدی تا راحت خودش دار بزند
multiplication U عملیات ریاضی که یک عدد را یک واحد به خودش اضافه میکند
She gave me her phone number , but I'll be blessed if I can remember it ! U شماره تلفن خودش را به من داد ولی مگریادم می آید !
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
automatics U آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
respect [for somebody or something] U احترام [به کسی یا چیزی]
revere U احترام گذارندن حرمت
interment flag U پرچم احترام شهدا
venerating U ستایش و احترام کردن
venerable U قابل احترام ارجمند
reveres U احترام گذارندن حرمت
revered U احترام گذارندن حرمت
revering U احترام گذارندن حرمت
honorable U لایق احترام شرافتمندانه
respect U احترام محترم شمردن
to do make or pay obeisance to U بکسی احترام گزاردن
respectfulness U رعایت احترام وادب
In deference to public opinion. U به احترام افکار عمومی
esteemed U فرد مورد احترام
national salute U احترام به پرچم ملی
pipe the side U تجمع گارد احترام
to the color U شیپور احترام پرچم
respects U احترام محترم شمردن
estimably U بطور قابل احترام
officer of the guard U افسر گارد احترام
to do homage U ادای احترام کردن
to pay homage U ادای احترام کردن
violated U هتک احترام کردن
violates U هتک احترام کردن
venerate U ستایش و احترام کردن
venerated U ستایش و احترام کردن
to render homage U ادای احترام کردن
venerates U ستایش و احترام کردن
violate U هتک احترام کردن
braking length U طول پارگی نخ [طولی از نخ که در اثر وزن خودش پاره شود]
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to bring somebody into line U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
to pay homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
to do homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
a person of high standing U آدمی بالا مقام [پر احترام]
to render homage to somebody U به کسی ادای احترام کردن
deferring U تسلیم شدن احترام گذاردن
defers U تسلیم شدن احترام گذاردن
defer U تسلیم شدن احترام گذاردن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
side boy U گارد احترام میز پاس
irreverend U ناشایسته برای احترام گذاری
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
privacy U حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1some respect for people is not bad
1she loved to have the last word.
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1This is largely self-evident;
1eventually own his own sports club
1he said he was going to work in a gym, eventually own his own sports club, and he faught with his father about everyting
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com